- گلشن دهلوی (گُشَ نِ دِ لَ)
اسمش سعدالله ، ملقب به شاه گلشن بوده و ارادت خود را در خدمت مولانا شیخ عبدالاحد نوادۀ شیخ احمد هنرمندی تربیت نموده. گویند با وجود تأثیر و تصرف در نفوس مشیخه قبول نمی نموده و در نهایت تجرد بسر میبرد، چنانکه یک جامۀ خشن را دوازده سال تغییر نداد. وقتی قریب به غروب از دهلی بیرون شد و مدتها مفقودالاثر بود پس از ظهور و حضور سبب غیبت را پرسیدند، گفت: شنیده بودم که احمدآباد گجرات را وقت غروب خوشی است رفتم دیدم و حال برگردیدم. غرض از متأخرین مجردان و موحدان محسوب میگردد. فوتش در سنۀ 1140 هجری قمری واقع شده. اشعار بسیاری دارد و در شاعری طریقۀ اهل هندوستان را میسپارد. این بیت از اوست:
برآ از ظلمت تن تا که نور جان شود پیدا
ز جان بگذر دلا چون من که تا جانان شود پیدا.
(ریاض العارفین ص 127)
برآ از ظلمت تن تا که نور جان شود پیدا
ز جان بگذر دلا چون من که تا جانان شود پیدا.
(ریاض العارفین ص 127)
